نوروسافاری| در بسیاری از فرهنگها، قلب انسان جایگاه خرد فرض شده است. امروزه دانشمندان شواهدی مبتنی بر چنین باوری را به دست آورده اند، هرچند که ممکن است واقعیت پیچیده تر از آن باشد که به نظر میرسد.
پژوهشهای پیشین نشان داده است که نوسانات بیشتر در ضربان قلب (HRV) –نوسان در فاصله زمانی بین تپشهای قلب، که معیاری برای سلامت قلب است- با عملکرد بهتر شناختی و هیجانی مرتبط است. برای مثال، HRV بالاتر با حافظه کاری و توجه بهتر، سطوح بالاتر همدلی و خودکنترلی هیجانی بهتر در ارتباط بوده است. آیا نوسانات بیشتر در ضربان قلب با قضاوت اخلاقی بهتر نیز ارتباط دارد؟
ایگور گراسمن، پژوهشگری از دانشگاه واترلو، آنتوریو و همکارانش در دانشگاه وسترن سیدنی در استرالیا، چگونگی تعامل HRV با استدلال و قضاوت اخلاقی -یا خرد- را در مجموعه ای از آزمایشات، بررسی کردند.
به گزارش نوروسافاری به نقل از وبسایت دانشگاه واترلو، برای اندازه گیری خرد، از ۱۸۶ شرکت کننده خواسته شد که موضوعی اجتماعی یا سیاسی را که در حال حاضر در استرالیا مورد بحث بوده و به شدت برای آنها ملموس است را انتخاب کنند- مانند تغییرات آب و هوا، بیکاری، مالیات و غیره. سپس از آنها خواسته شد که دیدگاه خود را درمورد موضوع و نقش آن درطول زمان با استفاده از دو رویکرد ممکن بیان کنند: ۱) رویکرد «خود غوطه وری» یا فاعلی، رویکردی شخصیتر، استفاده از ضمایر اول شخص مانند «من» هرگاه که ممکن است؛ یا ۲) رویکرد «دور از خود» یا مفعولی، رویکرد سوم شخص، استفاده از ضمایری مانند «او» یا «آنها» هرگاه که ممکن است.
پژوهشگران درصدد بررسی نقش رویکرد معطوف به دیگران (درمقابل، فکر کردن به شیوه خودمحور) در استدلال عاقلانه و چگونگی تعامل آن با HRV بودند. مطالعات پیشین نشان داده بودند که خرد به سادگی از سطوح بالاتر عملکرد شناختی (که با HRV در ارتباط است) سرچشمه نمیگیرد؛ بلکه رویکرد “دور از خود” نیز احتمالاً برای تسهیل بینش ضروری است.
ناظرانی که نسبت به آزمایش و هدف آن بی اطلاع بودند، بحثهای شرکت کنندگان را کدگذاری کرده و به دنبال شواهدی از خرد بودند – که به عنوان بازشناسی محدودیت دانش فرد، امکان تغییر و منظرگاه دیگران و تلاش برای یکپارچه ساختن این نقطه نظرات مختلف، تعریف شده بود.
پس از آن، از شرکت کنندگان خواسته شد که درمورد فردی خیالی که در موقعیتهایی خنثی یا به لحاظ اخلاقی، مبهم قرار دارد، قضاوت کنند، ازجمله این که بازگرداندن (یا نگهداشتن) کیف پول پیداشده، یا نگهداشتن (یا بازگرداندن) بقیه پولی که هم اتاقی آنها برای خرید پیتزا به آنان داده بود. ناظران این قضاوتها را به لحاظ در نظر گرفتن همزمان عوامل فطری و عوامل موقعیتی در قضاوت یا سوگیری نسبت به یکی از این دو عامل ارزیابی کردند. برای مثال، درصورتی که شرکتکنندگان بیان میکردند که نگهداشتن کیف پول نشانه ای از متقلب بودن فرد است، بدون در نظر گرفتن این که موقعیت –برای مثال، فرد فقیر بوده و به پول احتیاج داشته- نیز احتمالاً نقش ایفا می کند، دچار سوگیری تلقی می شدند (با تکیه بر توضیحات شخصی صرف).
تجزیه و تحلیلها نشان داد که HRV بالا، تنها درصورتی که به فرد دستور داده میشد که رویکرد دور از خود را اتخاذ کند، با خرد مرتبط بود. شرکت کنندگان دارای HRV استراحت بالا (پیش و پس از آزمایشات ثبت شد) که رویکرد «دور از خود» را برگزیده بودند، با احتمال بیشتری استدلالهای خردمندانه بروز داده و قضاوتهای سوگیرانه کمتری نسبت به افرادی که دارای HRV بالا بوده و رویکرد «خود غوطه وری» را برگزیده بودند، داشتند، درحالی که به نظر نمی رسید افرادی که دارای HRV پایین بودند براساس رویکرد اتخاذ شده، به صورتی متفاوت استدلال یا قضاوت کنند.
این یافته به گراسمن نشان میدهد که داشتن HRV بالا برای بهبود استدلال اخلاقی فرد یا پیشگیری از سوگیری کافی نیست، حتی اگر این ویژگی به تفکر بهتر و تنظیم هیجانی در پژوهشهای پیشین گره خورده باشد.
او میگوید: «تنها پردازش کارآمد اطلاعات یا فعالیت بیشتر قشر پریفرونتال لزوماً شما را خردمندتر نمیکند. در عین حال، لازم است برای این منظور گامی فراتر از علایق شخصی فوری خود بردارید. بنابراین، لزوماً هر فردی که دارای نوسانات ضربان قلب بیشتری باشد، ناگهان فرد خردمندی نخواهد بود.»
گراسمن معتقد است که پژوهش حاضر بر برخی از پژوهشهای پیشین او که تفاوتهای مهمی بین هوش، فعالیت شناختی و خرد را در آنها مشخص کرده بود، استوار است. در مطالعات قبلی، او دریافته بود که به نظر نمیرسد هوش بر سلامت فرد تأثیرگذار باشد، در حالی که استدلال عقلانی با شاخصهای مختلف سلامت فردی و شادی در ارتباط است. این امر نشان میدهد که خرد و هوش دو سازه جداگانه هستند.
او میگوید: «رابطه ضعیفی بین استدلال عقلانی و تواناییهای شناختی عمومی وجود دارد.»
هرچند HRV احتمالاً در حوزه خردمندی نقش ایفا میکند، گراسمن بر این باور است که این نقش به حدی پررنگ نیست که بتواند خرد را تغییر دهد- این مسئله بیشتر به تفاوتهای فردی باز میگردد. اما او می گوید ما می خواهیم افراد آموزش دیده در زمینه رویکرد سوم شخص و منصفانه را صرف نظر از این که دارای HRV بالا هستند یا نه، مورد بررسی قرار دهیم تا به آنها کمک کنیم که در زندگی خردمندانه تر عمل کنند. او و گروه همکارانش پژوهشهای فراوانی با هدف کمک به مردم برای اتخاد رویکردی بیطرف – در موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و تعارضات درون گروهی- و در نتیجه ایجاد تغییراتی بلندمدت تر، انجام داده اند.
او میگوید: «من نمیدانم نکات دقیق و ظریف این مداخله چه خواهد بود، اما امیدوارم در سال آینده بتوانم این نکات را بیان کنم.»
لینک گزارش این پژوهش در ژورنال Frontiers in Behavioral Neuroscience:
لینک خبر این پژوهش در وبسایت دانشگاه واترلو:
Research finds that wisdom is a matter of both heart and mind